صاد

ص والقرآن ذی الذکر
صاد

یا بکُش؛
یا دانه دِه؛
یا از قفس آزاد کن.
.
.
.

صاد گرد
سر رسید موضوعی
نظرصاد
سر رسید ماهانه

عضو باشگاه وبلاگ نویسان رازدل

اگر مجنون دل شوریده‌ای داشت
دل لیلی از او شوریده تر بود

۸۷۲ مطلب با موضوع «بداهه» ثبت شده است

امروز توفیق داشتم به همراه جمعی از همکاران به دیدار سه نفر از مراجع معظم تقلید بروم. حضرات آیات علوی گرگانی، نوری همدانی و مکارم شیرازی. هر چند که گزارش‌های رسمی و کاملی از این دیدارها در رسانه‌ها منتشر شده، اما مثل همیشه حاشیه‌ها جالب‌تر از متن بود.
در میان این سه بزرگوار، بیت آیت الله علوی برایم از همه جالب‌تر بود: خانه‌ای با در و پنجره‌های چوبی قدیمی در مرکز شهر، حیاطی که مسقف و مفروش شده، اتاق پذیرایی کوچک با تشک‌چه‌های ساده، تاقچه‌های پر از کتاب که احتمالاً برای جلوگیری از نشستن غبار با پلاستیک پوشانده شده بود. تنها چیزهای مدرن این خانه دو تا دستگاه POS روی تاقچه‌ی اتاق بود جهت دریافت وجوه شرعی و یک دوربین مداربسته بدقواره که معلوم بود تحمیلی است و توسط نهاد دیگری به دیوار اتاق چسبانده شده.
حضرت آیت‌الله بین ما روی زمین نشست و گوش کرد و سخن گفت و چای خورد و خندید و بیرون رفت و جلوی در ایستاد تا همگی از اتاق خارج شویم و به مهمان احترام کند. بعد به گوشه‌ی حیاط رفت و روی زمین پشت میز کوچکی نشست تا به سوالات مردم و طلبه‌ها پاسخ بدهد.

# اداره

# قصه

# شیعه

# قم

  • :: بداهه

دنیای مجازی، نگاشت ناقصی از دنیای حقیقی است.
آدم‌های دنیای مجازی گاهی اوقات باید پایشان را به دنیای حقیقی بگذارند؛ کتاب بخوانند؛ راه بروند؛ حرف بزنند؛ ببینند و دیده شوند؛ تا مبادا یادشان برود که دنیای مجازی نگاشت ناقصی از دنیای حقیقی است: دوستی‌هایش و دانستنی‌هایش.
*
حالا که هوا کم کم سرد شده، فصل پنجم حلقه کم کم دارد گرم می‌شود. (دبلیو)
کاش قدر هر لحظه‌اش را بدانیم.
گاهی حاشیه‌ها مهم‌تر از متن است.

# حلقه

# دوست

# پنجشنبه‌ها

# رسانه

  • ۰ نظر
  • پنجشنبه ۷ آذر ۱۳۹۲
  • :: بداهه

نو سفر

این نماهنگ کوتاه و خوش‌ساخت از حسین دهباشی با موضوع «تحلیف رییس جمهور» را نقطه عطفی در حرکت فرهنگی رسانه‌ای دولت تدبیر و امید تلقی می‌کنم.

اگر پیش از این لازم بود برای نسل جدید ساعت‌ها درباره‌ی مفاهیم و موضوعات «التقاط»، «تساهل و تسامح» و «خر و خرما» سخنرانی کنیم، با دیدن همین فیلم سه دقیقه‌ای به همه‌ی این اهداف دست می‌یابیم.
*
از امیرحسین عزیز ممنونم که این دریچه را به روی ما گشود.

# حبیب

# رسانه

# فرهنگ

  • :: بداهه
سه شنبه: قم - تهران
چهارشنبه: تهران - قم
پنجشنبه: قم - تهران
جمعه: تهران - قم

*
با تشکر از ایمان، مهدی، سجاد و دسته‌های محترم عزاداری در شهر قم، هیئت ثارالله و هیئت محبین اهل بیت علیهم السلام

# اهل بیت

# دوست

# سین

# قم

# هیأت

# واحد قم + حومه

  • :: بداهه
این همه مجتبی، این همه ملاقات و این همه حرف فقط در یک روز
*
مجتبای اولی همان مجتبای جلوه است. بلندآواز و میان تهی. تهدیدش کردم به حبس و شلاق و این که اگر روزی بتوانم او را با چوب خواهم کشت.
*
مجتبای ثانی مجتبای پهلوان است. صبور و نرم. قبل از این که سوال کند، پاسخش را کادوپیچ تحویلش دادم. میان شگفتی «دریافت جواب بدون سوال» و خوشحالی «یافتن پاسخ سوال بی‌جواب» مانده بود.
*
مجتبای ثالث مجبای میزبان است. مجتبای امام جماعت پنجشنبه شب ها. مجتبای سر سلسله. مجتبای سلاله ی نبی. مجتبای معلم. مجتبای پدر.
*
و میثم را آن وسط ها دیدم. دانش جو، هنرمند و با دغدغه. از رویش‌های دیم این انقلاب.
*
و نفرات دیگری که باید «ساختن خود» را بر «ساختن جامعه» اولویت دهند.
*
تو نیستی
و جای خالی نبودنت
تیر می‌کشد...

# آدم‌ها

# حلقه

# دوست

# سید

# میم.پنهان

# پنجشنبه‌ها

  • ۰ نظر
  • پنجشنبه ۹ آبان ۱۳۹۲
  • :: بداهه

امروز بالاخره برای کارهای فارغ‌التحصیلی رفتم دانشگاه. یک جدول دو در پنج دادند دستم که باید همه‌ی آزمایشگاه ها و کتابخانه‌ها و سایر بخش های دانشگاه مهر می زدند و عدم سوء پیشینه‌ام را تأیید می کردند. بهانه‌ای شد تا در روز آخر تحصیل، با بخش‌های مختلف دانشگاهی که دو سال به‌صورت غیرحضوری در آن درس خواندم آشنا شوم!
*
اردیبهشت هشتاد و چهار با امین و رضا رفتیم یزد تا من کار تسویه‌حساب دانشگاه را انجام بدهم. به بهانه‌ی پر کردن همان جدول دو در پنج، سه روز گردش علمی کردیم و کلی تفریحات سالم زدیم به بدن.
چه روزهای خوشی بود. برای انجام نصف روز کار اداری من، دو نفر دیگر هم پایه می‌شدند که هم‌سفر شوند و به تماشا بیایند. یادم هست که در آن خانه‌ی باستانی دو شب مهمان امیر بودیم و حتی مقداد هم از یک جای دیگری خودش را به ما رساند.
*
امروز معلوم شد که برای نهایی شدن مراحل فارغ‌التحصیلی باید به یزد بروم و اصل مدرک کارشناسی را بگیرم و برای قم بیاورم. برنامه‌ریزی کردم که یک روز صبح تنهایی با قطار تندرو بروم و عصری برگردم.
حالا که این را می نویسم به این فکر افتادم که: چرا تنهایی؟

# امین

# دانشگاه

# دوست

# سفر

  • ۱ نظر
  • دوشنبه ۶ آبان ۱۳۹۲
  • :: بداهه
  • :: یزد
بالاخره مراسم لپ‌کشان دوقلوها به همراه میهمانی آش‌خوران به خوبی و خوشی برگزار شد.

# زندگی

  • ۱ نظر
  • دوشنبه ۲۹ مهر ۱۳۹۲
  • :: بداهه
  • :: پدر مقدس
کارکرد ماشین درست جلوی ساختمان دوم شد صد هزار کیلومتر.
با پیروی از دستورالعمل خانه استراتژی کیو اف دی، خانه‌ی‌مان شد: طبقه پنجم همان ساختمان دوم.

# زندگی

# مسکن

  • :: بداهه
  • :: صندلی دوم
بدهی به دو تا سید مهربان را تسویه کردم.
برای خانواده شیرینی خریدم.

# توکل

  • ۰ نظر
  • پنجشنبه ۲۵ مهر ۱۳۹۲
  • :: بداهه
روکش صندلی‌های جلوی ماشین را شستم.

# زندگی

  • ۰ نظر
  • چهارشنبه ۲۴ مهر ۱۳۹۲
  • :: بداهه
  • :: صندلی دوم
با بچه‌ها رفتیم جمکران دعای عرفه.
زیرانداز پهن کردیم و شیرخشک درست کردیم و بچه به بغل چند جمله‌ای هم دعا خواندیم.

# دعا

  • ۰ نظر
  • سه شنبه ۲۳ مهر ۱۳۹۲
  • :: بداهه
  • :: پدر مقدس
عصری بعد از نه ماه محمدحسن را می‌بینم و مفصل حرف می‌زنیم.
دردمند و سربلند.

# پنجشنبه‌ها

# دوست

  • ۰ نظر
  • پنجشنبه ۱۸ مهر ۱۳۹۲
  • :: بداهه
با مهربانی، امتحانی سخت از بچه‌ها می‌گیرم: نقشه گنگ غرب آسیا در کلاس تاریخ معاصر ایران.
باز هم برای عزیز سبزی می‌خرم.

# امتحان

# مدرسه

# کلاس

  • ۰ نظر
  • چهارشنبه ۱۷ مهر ۱۳۹۲
  • :: بداهه
  • :: عزیز
برای اولین بار در جلسه‌ی قرآن بچه‌های کانون مسجد شرکت می‌کنم.
دلم برایشان تنگ شده بود.
می‌خندند.

# کانون

# معلم

# قم

  • ۰ نظر
  • سه شنبه ۱۶ مهر ۱۳۹۲
  • :: بداهه

همه‌ی نوشته های به دردبخورم در ده سال گذشته را یک جا جمع کردم. البته نه این که نوشته‌های صاد به دردنخور باشند. اما نوشته‌های روزانه و کوتاه وبلاگی شأنیت متفاوتی با مطالب مفصل و مطبوعاتی دارد و بستر انتشار متفاوتی هم می طلبد. حالا کارنامه‌ی رسمی نوشتاری من شامل بیش از ۱۶۰ مطلب است که در حداقل پنج وبلاگ مختلف منتشر شده. البته از بین آن‌ها شایسته است که برخی را به صاد منتقل کنم.

از سر نوشت را امروز که روز اول ماه حج باشد افتتاح می کنم. البته صاد همچنان برقرار خواهد بود ان شاء الله برای روزنوشت‌ها و غیررسمی‌ها.
هیچ کس از سر نوشت خودش خبر ندارد.

# نوشتن

# صاد

  • ۳ نظر
  • دوشنبه ۱۵ مهر ۱۳۹۲
  • :: بداهه

هر جلسه‌ی حلقه شگفتی خاص خودش را دارد. امروز هم جمعیت زیاد؛ و موضوعی جذاب و متناسب با نیاز؛ و مهمانی عزیز و قابل استفاده.
آدم باید کور باشد که دست خدا را در این کار نبیند.

حلقه‌ی ولایت بستری است برای جاری شدن رود اندیشه و مهربانی و تجربه. گوارا و زلال باد!

# توحید

# توکل

# حلقه

# پنجشنبه‌ها

  • ۰ نظر
  • پنجشنبه ۱۱ مهر ۱۳۹۲
  • :: بداهه
قرآن کریم
رساله آموزشی
هنر شیعه
گنجور
واژه یاب
ویراست لایو
تلوبیون