- ۳ نظر
- سه شنبه ۲۹ تیر ۱۳۸۹
آخرین روزهای سال آخر دانشگاه، اولین ماههای آشنایی من با روح الله، توی شهرک قدم میزدیم و خاطراتم از پیادهروی توی کوچهپسکوچههای عجیب و کویری شهر را برایش تعریف میکردم.
توی یکی از میدان-محلههای شهرک دانشگاه، پیرزن و پیرمردی را دیدیم که جلوی در خانهای ایستاده بودند و کنار یک نردبان جر و بحث میکردند. با چند ثانیه توقف متوجه شدیم که پیرمرد میخواهد از نردبان بالا برود و پیرزن غرغر میکند که میافتی و نرو و ...
معلوممان شد که کلید خانه را جا گذاشتهاند و حالا با نردبان همسایه میخواهند بروند توی خانهی خودشان.
جلو رفتیم و حال و احوالی کردیم. انتظار داشتم روحالله بدون تعارف روی دیوار بپرد و در را از پشت باز کند. او هم از من جوانتر بود و هم ورزشکارتر. اما...
*
این «اما» هنوز هم با من است.
*
کناری ایستاد و تماشایم کرد.
*
این چه آزمونی بود که از من گرفت؟
راه افتادیم از این بنگاه به آن بنگاه؛ وسط امتحانات پایانی.
چند جایی را دیده بودیم که هادی خبر داد که جای مناسبی را پیدا کرده: یک واحد دو خوابه، طبقه ی دوم، نزدیک در علوم انسانی دانشگاه و ایستگاه سرویس ها و نزدیک به ایستگاه اتوبوس های شهری.
رفتیم و خانه را دیدیم. صاحبخانه که مردی در آستانه ی پنجاه سالگی می نمود با خانواده اش طبقه ی همکف بودند و ما روی سر آن ها. از تیپ ما خوشش آمد. به نظرش لات و لوت نبودیم. چهار تا بچه مثبت درسخوان!
از خانه خوشم آمد. یکی از اتاق ها با چهار تا پله از بقیه ی خانه جدا می شد. هر چند که آن اتاق کولر نداشت، اما برای من ایده آل بود.
قرارداد را با هم نوشتیم: من و حامد و هادی و سیدعلی.
بهش میگم:
«پارسال این موقع یادته؟ اگه بهت می گفتم که یک سال دیگه توی ماشین میشینیم کنار هم و دو تا دلستر باز می کنیم که بخوریم در حالی که نه تو دیگه دانش آموز اون مدرسه ای و نه من معلمش، و جفتمون هم خوشحالیم و خدا رو شکر می کنیم، باورت میشد؟»
خودش رو میزنه به اون راه. اما میدونم که ته دلش هنوز هم باورش نمیشه...
.
.
آه! پانزده سالگی...خیلی راحت و با خنده، با همان زبان نیمه عربی و نیمه فارسی، می گوید: «ان شاء الله من و تو و حمید و علی در جنگ شهید می شویم و با هم می رویم بهشت!»
به همین راحتی می گوید. مثل این که توی لبنان گفتنِ چنین جملاتی زیادی مرسوم است!
*
از جنگ و شهادت گفتنِ ما «تعارفی» است. اما این که شیخ حبیب می گفت خیلی واقعی و دست یافتنی می نمود.