صاد

ص والقرآن ذی الذکر
صاد

یا بکُش؛
یا دانه دِه؛
یا از قفس آزاد کن.
.
.
.

صاد گرد
سر رسید موضوعی
سر رسید ماهانه

عضو باشگاه وبلاگ نویسان رازدل

اگر مجنون دل شوریده‌ای داشت
دل لیلی از او شوریده تر بود

۲۷۷ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «دوست» ثبت شده است

آخر جلسه، رندانه، می‌گویم: «خیلی دوست داشتم یک بار دیگر شما را ببینم که الحمدلله امروز توفیق شد.»
مانده است که چه بگوید. اصلاً یادش نمی‌آید دفعه‌ی قبلی کی بوده. سریع شروع می کند در ذهن جوانش دنبال زمان‌ها و مکان‌هایی می‌گردد که ممکن است در آن‌ها به من برخورده باشد. یقین دارم که به نتیجه‌ای نمی‌رسد.
*
تا خانه نان خشک جو می‌خورم و به کوچکی دنیا می‌خندم.

# آدم‌ها

# دوست

  • ۰ نظر
  • دوشنبه ۱۹ خرداد ۱۳۹۳
  • :: بداهه

امروز صبح علی الطلوع بعد از یک سال و پنج ماه توفیق زیارت قبله‌ی تهران، حرم نورانی عبدالعظیم حسنی و حمزه بن موسی الکاظم علیهم السلام به اتفاق جمع صمیمی دوستان نصیبم شد. ساعتی بعد از غروب هم دوباره به اتفاق خانواده راهی شهر ری شدیم و بچه‌ها را برای اولین بار به زیارت این حرم بردیم و تا پاسی از شب مجاور مقام شاه عبدالعظیم بودیم.

در این طلبیدن دوقلو در آخرین روز ماه رجب حتماً حکمتی هست.

# اهل بیت

# تهران‌گردی

# حبیب

# دوست

# محمدم

  • ۱ نظر
  • پنجشنبه ۸ خرداد ۱۳۹۳
  • :: بداهه
  • :: پدر مقدس
تو: فردا ساعت #*؟|$*بیام؟
من: یه میلیون دادی گوشی خریدی؛ نشد یه بار اعداد رو درست بفرسته.
تو: نهصد و پنجاه تومان :)

# دوست

# فن‌آوری

# محمدم

  • ۴ نظر
  • چهارشنبه ۷ خرداد ۱۳۹۳
  • :: پیامک

از دریچه‌ی ادب فارسی «دامادیِ فرهاد» به اندازه‌ی لازم و کافی متناقض‌نما و شیطنت آمیز است و نیازی به شرح و تفصیل و تحشیه ندارد. اضافه بفرمایید که شنبه شب باشد و تهران و بنده هم بنده زاده را زیر بغل بزنم و شرفیاب شوم جهت عرض تبریک و شادباش.

محاسبه بفرمایید میزان تعجب و تحیّر دوستان را و اندازه‌ی بهجت و سرور آقا مصطفی را.
تصویر موجود هم اثر طبع میرزا امیرحسین خان عکاس باشی، ملتزم رکاب همایونی و از ارادتمندان درگاه است.

# ازدواج

# حبیب

# دوست

  • ۴ نظر
  • شنبه ۲۰ ارديبهشت ۱۳۹۳
  • :: بداهه
  • :: پدر مقدس

تو: یاد و خاطره‌ی معلمانی که یک زمانی تحویل می‌گرفتند، گرامی باد! مبارکه :)
من: سلام آقا سعید؛ دعا کن حالا که دیگه سانتریفیوژها نمی‌چرخه، لااقل چرخ زندگی همه‌ی معلم‌های یه‌لاقبا بچرخه. مخلصیم و دعاگو.
تو: امان از رفقای ما که وسط عشق و عاشقی هم متلک سیاسی میندازن!
من: سیاست ما عین عاشقیت ماست آقا سعید!

# دوست

# فرهنگ

  • ۰ نظر
  • دوشنبه ۱۵ ارديبهشت ۱۳۹۳
  • :: پیامک

تو: روزتون مبارک
من: زنده باشی جوون

# دوست

# مدرسه

  • ۰ نظر
  • شنبه ۱۳ ارديبهشت ۱۳۹۳
  • :: پیامک
بیش از چهل روز از سال ۹۳ گذشته بود و -برخلاف بیست سال گذشته- من بدون سر رسید کاغذی مانده بودم. در حقیقت کم کم داشتم قید سالنامه ۹۳ را می‌زدم. این هم برای خودش تنوعی است. یک دفترچه‌ی یادداشت معمولی دست گرفته‌ام و یادداشت‌ها و کار‌ها را در آن می‌نویسم.
*
حالا اما سر رسید دارم. محمدحسین محمدحسن عزیز به من یک سالنامه جیبی العبد هدیه داد. خودش می‌گوید هدیه روز معلم است. اما من حواسم هست که امروز روز کارگر بود.

# العبد

# دوست

# معلم

# حلقه

# پنجشنبه‌ها

  • ۲ نظر
  • پنجشنبه ۱۱ ارديبهشت ۱۳۹۳
  • :: بداهه
سی و پنج تا پسر اول دبیرستان را از تهران آورده قم، جمع کرده کنار جمکران، ظهر جمعه؛
دستور داده که بیا سخنرانی کن؛ سر راه هم چهل تا پرتقال بخر.
*
به تنگ چشمی آن ترک لشکری نازم
که حمله بر من مسکین یک قبا آورد

# حافظ

# دوست

# سید

# مدرسه

# کلاس

  • ۲ نظر
  • جمعه ۵ ارديبهشت ۱۳۹۳
  • :: بداهه
  • :: بیت

من: سلام. چه خبر از مراسم شیخ صادق؟
تو: سلام. به لحاظ امنیتی از گفتنش معذورم!

*
پ.ن:
در یک هفته دو تا از دوستان خوبمان مزدوج شدند و سامان گرفتند. ان‌شاءالله کار سومی هم زودتر راه بیفتد برود پی کارش!

# ازدواج

# دوست

  • ۵ نظر
  • سه شنبه ۲ ارديبهشت ۱۳۹۳
  • :: پیامک

شیخ عطار در منطق الطیر «حکایت مرگ ققنس» را چنین آغاز می‌کند:

هست ققنس طرفه مرغی دلستان
موضع این مرغ در هندوستان
سخت منقاری عجب دارد دراز
همچو نی در وی بسی سوراخ باز
قرب صد سوراخ در منقار اوست
نیست جفتش طاق بودن کار اوست

دهخدا می‌نویسد:

«گویند ققنوس هزارسال عمر کند و چون هزار سال بگذرد و عمرش به آخر آید هیزم بسیار جمع سازد و بر بالای آن نشیند و سرودن آغاز کند و مست گردد و بال بر هم زند چنانکه آتشی از بال او بجهد و در هیزم افتد و خود با هیزم بسوزد و از خاکسترش بیضه‌ای پدید آید و او را جفت نمی‌باشد و موسیقی را از آواز او دریافته اند.»

و شاعری گفته است:

«...
آن روز که خدا ققنوس را آفرید
مهری ابدی بر پیشانیش زد:
همیشه تنها...
...»

*

امروز -طرب‌ناک و غزل‌خوان- مصرع ناقصی به حول و قوه‌ی الهی کامل شد و هزاران سال افسانه پردازی بشر دو پا درست از آب در نیامد؛ الحمدلله.

# ازدواج

# دوست

# ققنوس

  • ۴ نظر
  • جمعه ۲۹ فروردين ۱۳۹۳
  • :: بداهه
  • :: بیت
  • :: روایت امروز

تازه داماد: سلام. سؤال: شاخصه‌های زندگی متأهلی جهادی چیست؟
من: سلام. جهادی بودن چه فایده دارد؟ برو آدم باش!
تازه داماد: سؤال: آدم بودن چه شکلی است؟ با رسم شکل توضیح دهید!
من: اگر چند ماه صبر کنی ممکنه یه مطلب مفصل درباره‌ش بنویسم!
تازه داماد: می‌ارزه... تو اون موقع سعی می‌کنم ادای آدم بودن رو در بیارم!

# ازدواج

# جهادی

# دوست

# ققنوس

  • ۵ نظر
  • پنجشنبه ۲۱ فروردين ۱۳۹۳
  • :: پیامک

تو: سؤال فوری: مربی خوب را از کجا باید پیدا کرد؟ (تربیت کردن بداند. در دسترس باشد. واقعاً با او رشد کنی. از سردرگمی نجاتت دهد.)
من: شانس آوردی که با آدم مؤدبی طرف هستی...

# تربیت

# دوست

  • ۰ نظر
  • سه شنبه ۱۹ فروردين ۱۳۹۳
  • :: پیامک

دو نفر از دوستان خوب وبلاگی من اخیراً چند مطلب خواندنی منتشر کرده‌اند که پیشنهاد می‌کنم حتماً ببینید:

۱- برادرم در وبلاگ هُدهُد دو مطلب نوشته از تجربه‌ی حضورش در شبکه‌های اجتماعی و حواشی آن که به نظرم در زمینه‌ی انتقال تجربه و مستندسازی تجربیات کار ارزشمندی است و ان‌شاءالله ادامه داشته باشد:

۲- آقا محمدمهدی راغب هم از خاطرات سفری عجیب و غریب روایتی جذاب، هیجان انگیز و بامزه نوشته که از خواندنش پشیمان نمی‌شوید. امیدوارم به زودی این داستان را به سرانجامی برساند:

# دوست

# راغب

# رسانه

# وبلاگ

  • ۰ نظر
  • شنبه ۹ فروردين ۱۳۹۳
  • :: روایت امروز
توی یه قسمت از «در چشم باد» هواپیمای «بیژن» سقوط کرده و همراه یک عده کارگر و کشاورز و سرباز اسیر روس‌های سرخ شدن. همه‌ی ایرانی‌ها رو توی یه انبار علوفه زندانی کردند. روس‌ها دنبال یه مبارز چریک به اسم «بی‌نظر» و اعضای گروهش هستند که در مقابل ارتش شوروی ایستادگی می‌کنند. «یدی یه گوش» به همراه یه افسر روس میاد داخل انبار برای استنتاق. یکی یکی اسرا رو سین جیم می‌کنه تا می‌رسه به بیژن.
یه گفتگوی کوتاهی بین «بیژن» و «یدی یه گوش» هست توی این قسمت که کلاً بی‌ربط به صحنه و موقعیت و داستانه و صرفاً از شیطنت کارگردان و شخصیت بیژن ناشی می‌شه.
به نظرم ارزشش رو داره به عنوان آخرین یادداشت سال ثبتش کنم. مخاطب خاص داره. البته مخاطب عام هم استفاده‌ی خودش رو می‌بره:

 یدی یه گوش: بیا جلو ببینم. تو رفیق «بی‌نظر» ی؟
 بیژن: رفیق «بانظر» که رفیق نمی‌شه.

# رسانه

# دوست

# قصه

  • ۰ نظر
  • پنجشنبه ۲۹ اسفند ۱۳۹۲
  • :: نغز

«گزینه‌ی روی میزتیم آهو»

امضا:
شیر بیچاره‌تر

# دوست

# شیرآهو

# محبت

  • ۳ نظر
  • چهارشنبه ۷ اسفند ۱۳۹۲
  • :: بیت
  • :: نغز

تو: عمو شدی.
من: مبارکه! می‌دونی که عقد دخترعمو و پسرعمو رو توی آسمونا بستن. حالا ما مریم رو بذاریم کنار براتون یا مصطفی رو؟
تو: عمو شدی؛ نه عمه!

# امین

# تولد

# دوست

  • ۴ نظر
  • سه شنبه ۱۵ بهمن ۱۳۹۲
  • :: پیامک
  • :: پدر مقدس
قرآن کریم
رساله آموزشی
هنر شیعه
گنجور
واژه یاب
ویراست لایو
تلوبیون