صاد

ص والقرآن ذی الذکر
صاد

یا بکُش؛
یا دانه دِه؛
یا از قفس آزاد کن.
.
.
.

صاد گرد
سر رسید موضوعی
سر رسید ماهانه

عضو باشگاه وبلاگ نویسان رازدل

اگر مجنون دل شوریده‌ای داشت
دل لیلی از او شوریده تر بود

۲۷۷ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «دوست» ثبت شده است

برایت گفتم که رفقای امروز ما -کم کم که زمان می‌گذرد- سه دسته می‌شوند:
- عده‌ای می‌افتند در پی تأمین معاش؛
- عده‌ای در کنار معاش، نیم نگاهی هم به معاد دارند؛
- و عده‌ای بسیار اندک، علاوه بر معاش و معاد به رستگاری جمعی نیز می‌اندیشند.

تعارف را کنار بگذار و زود‌تر مسیر آینده‌ات را انتخاب کن.
آدم بلاتکلیف به چه دردی می‌خورد؟

# آینده

# سبک زندگی

# دوست

# پنجشنبه‌ها

  • ۲ نظر
  • پنجشنبه ۱۷ اسفند ۱۳۹۱
  • :: بداهه
  • :: نغز

بعد از مدت‌ها تماس می گیرد و نیم‌ساعت حرف می‌زنیم:
-: «خبر داری؟ بچه‌ی فلانی؟ عروسی فلانی؟ پایان نامه فلانی؟ عقد فلانی؟ دکترای فلانی؟ عروسی فلانی؟ بچه‌ی فلانی؟…»
جواب من یک کلمه است: «نه.»
تعجب می‌کند که چه چطور در این عصر ارتباطات من از این همه خبر خوب بی‌خبرم:
-: «دو هفته است؛ یک ماهه؛ الان سه ماه شده؛ این خبر که دیگه قدیمی شده…»

یک چیز نامناسبی پشت تلفن به ذهنم می‌آید که نمی‌گویم.
.
.
.
ماشاءالله خبرهای بد خودشان را خیلی زود می‌رسانند:
هنوز نیمه شب نشده که مادر علی بلورچی می‌رود به میهمانی پسرش.

# شهید

# دوست

  • ۰ نظر
  • جمعه ۱۱ اسفند ۱۳۹۱
  • :: بداهه

من: سلام. بمیری با این مردنت! مگه دستم بهت نرسه.
تو: سلام. خبرش به قم هم رسید؟! قرار بود کسی نفهمه. کارها حله ایشاللا. می‌خواستیم به رفقا نشون بدیم که کار شهدا لنگ کسی نمی‌مونه.
من: البته امیدوارم بدن شما هم از این به بعد لنگ غده‌ی بی‌مصرف آپاندیس نباشه.
تو: خدا نکنه. مرض مزخرفیه. ایشاللا که تمومه. ممنون.

# شهید

# دوست

  • ۳ نظر
  • چهارشنبه ۹ اسفند ۱۳۹۱
  • :: پیامک

بود شیخی خرقه پوش و نامدار
برد از وی دختر سگبان قرار
شد چنان در عشق آن دلبر زبون
کز دلش می‌زد چو دریا موج خون
بر امید آنکه بیند روی او
شب بخفتی با سگان در کوی او
مادر دختر از آن آگاه شد
گفت: «شیخا چون دلت گم‌راه شد
گر تو را افتاد با ما این هوس
پیشه‌ی ما هست سگبانی و بس
بایدت چون ما تو سگبانی کنی
بعد سالی عقد و مهمانی کنی»
چون نبود آن شیخ اندر عشق سست
خرقه را بفکند و شد در کار چست
با سگی در دست در بازار شد
قرب سالی از پی این کار شد
صوفی دیگر که بودش هم نفس
چون چنانش دید گفت: «ای هیچ کس
مدت سی سال بودی مرد مرد
این چرا کردی و هرگز اینکه کرد؟»
گفت: «ای غافل مکن قصه دراز
زان که گر پرده کنی زین قصه باز
حق تعالی داند این اسرار را
با تو گرداند همی این کار را
چون ببیند طعنه‌ی پیوست تو
سگ نهد از دست من بر دست تو»

منطق الطیر - مقاله حادیه و اربعون

# عطار

# دوست

# توحید

  • :: بیت
  • :: نغز

امروز که از سنگ‌ها و آدم‌ها صحبت کردم؛
و از الماس گفتم که سخت است و تیز؛
و از عقیق که محجوب است و محترم؛
و سنگ کف رودخانه که صیقل خورده است ولی بی‌قیمت؛
و آن تکه مرمر بی‌ارزش که کمال همنشین در او اثر کرده و بوسیدنی شده بود؛
...

در آن میان
هیچ یادم نشد که از فیروزه بگویم -که تویی-
سبزآبی، زنده و حساس که باید در حجاب باشد تا قیمت یابد.
*
پوشیده‌تر باش.

# دوست

# نامه

# پنجشنبه‌ها

  • ۶ نظر
  • پنجشنبه ۳ اسفند ۱۳۹۱
  • :: بداهه
  • :: پریشان
  • :: نغز

بالاخره فرصت شد تا اطلاعات هارد اکسترنال (معادلش چی میشه؟) همراهم را سامانی بدهم. مثل همیشه در گوشه و کنار فولدرها (پوشه‌ها؟) فایل‌هایی (پرونده‌هایی؟) پیدا می‌شود که یادت می‌اندازد دیروز کجا بودی و چه می‌خواستی بکنی. در آن میان قطعه فیلمی پیدا کردم مربوط به سیزده سال پیش؛ وقتی هنوز دانش‌آموز بودم...

گاهی فقط می‌شود گفت: ای داد... ای داد...

# دوست

# مدرسه

  • :: کودکی

از روی ساده‌دلی
و خیرخواهی
با خنده
به من می‌گوید:
«شما هم به تفریح نیاز دارید»
می خندم.

# سبک زندگی

# دوست

  • :: بداهه

 بدیهی‌ست که تصویر کاملاً تزیینی می‌باشد.

یه روز یه رشتیه، یه لره و یه تهرانیه میروند خونه‌ی یه قمیه مراسم لپ‌کشون؛ خیلی هم خوش میگذره.

# تولد

# سبک زندگی

# قم

# دوست

  • ۰ نظر
  • يكشنبه ۲۲ بهمن ۱۳۹۱
  • :: بداهه
«او» اسم مستعار «تو» است؛
وقتی این همه از من دور هستی.

# دوست

  • ۰ نظر
  • دوشنبه ۱۶ بهمن ۱۳۹۱
  • :: پریشان
8:00 تا 9:00
گپ و گفت با دوستان و همکاران قدیمی - کوچه پیشداد
9:00 تا 11:00
جلسه‌ی مهارت‌های زندگی در عصر دیجیتال برای مادران
11:30 تا 12:30
گفتگو درباره‌ی فیس بوک، دوستی و آینده - زیر پل سیدخندان
14:00 تا 16:30
آموزش وردپرس و مباحث دیگر به همراه ولیمه‌ی تأهل - لانه‌ی جاسوسی
17:00 تا 18:00
بررسی طرح فیلم نامه و تفاهمنامه همکاری - میدان فلسطین
18:00 تا 19:00
گفتگو درباره‌ی حال و روز جبهه فرهنگی انقلاب با دوستان قدیمی - جشنواره عمار
19:00 تا 21:00
گفتگو درباره‌ی نقش میان یابی در برآورد میزان خطرات احتمالی ناشی از سهل انگاری - سینما فلسطین

# اصغرثانی

# دوست

# رسانه

# سینما

# محمدم

# مدرسه

# پنجشنبه‌ها

  • :: بداهه

گویند رفیقانم در عشق چه سر داری
گویم که سری دارم درباخته در پایی

زنهار نمی‌خواهم کز کشتن امانم ده
تا سیرترت بینم یک لحظه مدارایی

در پارس که تا بودست از ولوله آسوده‌ست
بیمست که برخیزد از حسن تو غوغایی

من دست نخواهم برد الا به سر زلفت
گر دسترسی باشد یک روز به یغمایی

گویند تمنایی از دوست بکن سعدی
جز دوست نخواهم کرد از دوست تمنایی

# سعدی

# دوست

  • ۱ نظر
  • چهارشنبه ۲۹ آذر ۱۳۹۱
  • :: بیت

من: غایبی که!
تو: ببخشید. داداشم خونه تنها بود؛ موندم پیشش.
من: فایل جلسه رو بعداً بگیر حتماً برادر مهربون ;)

# حلقه

# دوست

# پنجشنبه‌ها

  • ۰ نظر
  • پنجشنبه ۲۳ آذر ۱۳۹۱
  • :: پیامک

دوازده سال است با حمید رفیقم؛ و رفاقتمان -در سال‌های دور از خانه- از نوشتن و خواندن شروع شد و با خواندن و نوشتن ادامه پیدا کرد. رابطه‌ای دو طرفه که هر دو در آن منتفع می‌شدیم. بعد از دانشگاه اما فعالیت من در این شرکت دو نفره تبدیل شد به نوشتن و نخواندن؛ یعنی فقط من می‌نوشتم و او می‌خواند و طبیعتاً من سود می‌رساندم و او سود می‌برد!
حالا آقای چاق، حمید مهاجر عزیز، با عبور از بحران سی سالگی، وبلاگ باز کرده است؛ هر چند که احتمال می‌دهم مثل همه‌ی کارهای دیگرش فصلی و موقتی و دیم باشد؛ اما رسوا کردنش برای گرفتن انتقام این سال‌ها که هیچ نمی‌نوشت و فقط می‌خواند غنیمت است.

# آدم‌ها

# حمید

# دوست

  • ۰ نظر
  • دوشنبه ۲۰ آذر ۱۳۹۱
  • :: بداهه
  • :: یزد
رفیق رزق آدم است.
کم نخواه؛
زیاده هم حرص نزن.
یعنی عاقل باش.

# دوست

  • :: نغز
  • :: پیامک

گفته بودم که تاسوعا روز اثبات برادری‌ست. حالا تأکید می‌کنم که تاسوعا روز بازخوانی برادری هم هست.
*
برای سازگار کردن خوردنی‌ها با طبعِ غالب انسان، هر طعامی را با مصلح آن می‌آمیزند. به فکر مصلحِ «عنصرِ دبلیو» باش؛ و به فکر باش که از «عنصر دبلیو» برای اصلاح چه طبعی می‌توان استفاده کرد.
*
مهمان رزق خودش را می‌آورد؛ حتی ساعت یازده و نیم شبِ عاشورا. دیدی یا نه؟
*
بخاری، سینی، انار؛ ترش باشد یا شیرین؟
*
سه بار که یک برنامه را تکرار کردی می‌شود تکراری. می‌دانی که اهل کار تکراری نیستم. از حالا برای تاسوعای دیگر، فکری باید کرد.

# برادر

# دوست

# واحد قم + حومه

  • :: بداهه
  • :: نغز

یادداشت امروز صاد همان یادداشت بیست و یکم مهر نود است. چیزی تغییر نکرده:

زیارت بانو، آشنایی با سیر توسعه و تکامل حرم،‌ بازدید از مسجد اتابکی و مسجدبالاسر و صحن طلا و آینه، آشنایی با بزرگان مدفون در حرم، بازدید از مسجد اعظم، بازدید از فیضیه، عبوری از دارالشفا و مروری بر  زندگی طلاب، میدان آستانه، دیدار از شیخان، گذری از بازار خان و بازارچه صاحب‌الزمان، خرید سوغات معنوی، …

با تشکر از مهدی و احسان

# حرم

# دوست

# قم

# محمدم

# واحد قم + حومه

  • ۱ نظر
  • پنجشنبه ۲۵ آبان ۱۳۹۱
  • :: بداهه
قرآن کریم
رساله آموزشی
هنر شیعه
گنجور
واژه یاب
ویراست لایو
تلوبیون